عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ )ابن عبدالرحمان بن معاویةبن هشام الاموی البلنسی . بعداز مرگ پدر خود زمام کار اندلس را بدست گرفت و سپس به سال 171 هَ . ق . برادر وی هشام که ولایت عدن داشت از مارده بیامد. عبداﷲ با وی بیعت کرد هشام به سال 180 هَ . ق . درگذشت و فرزند او حکم ولایت یافت عبداﷲ به قصبه ٔ بلنسیه رفت و بر حکم عاصی شد، آنگاه به اطاعت او درآمد چون حکم فرزند عبدالرحمان را ولایت عهد ساخت عبداﷲ لشکری فراهم کرد تا بر او خروج کند، لیکن بیمار شد و فلج گشت و لشکر او پراکنده شدند و عبداﷲ در208 هَ . ق . در بلنسیه درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یحیي الحضرمی . رجوع به طالب الحق عبداﷲبن یحیی و نیز الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یزیدبن حاتم المهلبی الازدی . وی از جانب ابن عم خود فضل بن روح امارت تونس را یافت و پس از آنکه بدانج...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یزیدبن زید، مکنی به ابوموسی . از بنی خطمة الاوسی انصاری است . از اصحاب علی بن ابی طالب بود و در جنگ های ح...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یزید المعافری الافریقی ، مکنی به ابوعبدالرحمان . تابعی و از فضلاء بوده . در فتح اندلس با موسی بن نصیر شرکت...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یعقوب المنصوربن یوسف بن عبدالمؤمن ملقب به العادل فی احکام اﷲ. از ملوک دولت موحدین مراکش بود. به سا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یوسف بن الحافظ لدین اﷲ العلوی الفاطمی معروف به العاضد لدین اﷲ. از ملوک دولت فاطمیه ٔ مصر و مغرب بود. به...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یوسف بن عبداﷲبن یوسف بن هشام ملقب به جمال الدین ، مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن هشام جمال الدین عبداﷲ ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یوسف بن محمد ملقب به جمال الدین و معروف به الزیلعی . فقیه و عالم بحدیث بود. اصل او از مردم زیلع و به ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یوسف بن محمد الجوینی . از علماء تفسیر و لغت و فقه بود. وی از مردم جوین از نواحی نیشابور است او راست : تفس...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) بلیانی بن ضیاءالدین مسعود بلیانی کازرونی فارسی . از اولاد شیخ ابوعلی دقاق است . به سال 673 هَ . ق . درگذشت . ...