عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ](اِخ ) ابن عبدالرحمان ناصر الاموی معروف به ابن الناصر. امیر و از نجباء خلفاء اندلس و از دوستداران علم و علماء بود. او را تصنیف ها است از جمله : کتاب العلیل و القتیل که اخبار بنی عباس را تا خلافت الراضی بن المقتدر در آن فراهم کرده است . المسکتة در فضائل بقی بن مخلد. پدرش وی را به توطئه بر خلع خود متهم کرد و به سال 339 هَ . ق . او را بکشت . (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن مخرمة الحمیری الشیبانی الهجرانی الحضرمی العدنی . فقیه و مدرس و مفتی عدن بوده . به سال 80...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن حنبل الشیبانی البغدادی حافظ حدیث و از مردم بغداد بود. از کتابهای او است : الزوائد علی کتاب ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن قدامة المقدسی ثم الدمشقی الحنبلی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به موفق الدین و معروف به ابن ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن محمودالکعبی ، مکنی به ابوالقاسم و معروف به کعبی وی از بنی کعب و از ائمه ٔ معتزله است و رئیس طا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن محمود النسفی . وی فقیه و مفسری حنفی مذهب و از مردم ایذج (از حوالی اصفهان ) بود. از تألیفات اوست ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن زیاد العسکری الاهوازی الجوالیقی معروف به عبیدان . از علماء حدیث است .از تألیفات اوست : ا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدالاصفهانی معروف به ابن لبان . رجوع به عبداﷲبن محمد شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ](اِخ ) ابن احمدالمروزی القفال . رجوع به قفال شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمد فاکهی المکی . رجوع به فاکهی عبداﷲبن احمد شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمد مالقی ملقب به ضیاءالدین و معروف به ابن البیطار. رجوع به ابن بیطار و نیز به الاعلام زرکلی و روضا...