عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن سلیمان بن حمائل مشهور به ابن غانم . شاعر است و به حدیث اشتغال داشت . ولادت و وفات او به دمشق بود. ولایت دیوان انشاء دمشق یافت و با صلاح الدین صفدی مراسلات داشت . از کتب او است : الفائق فی الکلام الرائق . تولد او به سال 711 هَ . ق . است . و در 744 هَ . ق .درگذشت . (از الاعلام زرکلی ). رجوع به ابن غانم شود.
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن مخرمة الحمیری الشیبانی الهجرانی الحضرمی العدنی . فقیه و مدرس و مفتی عدن بوده . به سال 80...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن حنبل الشیبانی البغدادی حافظ حدیث و از مردم بغداد بود. از کتابهای او است : الزوائد علی کتاب ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن قدامة المقدسی ثم الدمشقی الحنبلی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به موفق الدین و معروف به ابن ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن محمودالکعبی ، مکنی به ابوالقاسم و معروف به کعبی وی از بنی کعب و از ائمه ٔ معتزله است و رئیس طا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن محمود النسفی . وی فقیه و مفسری حنفی مذهب و از مردم ایذج (از حوالی اصفهان ) بود. از تألیفات اوست ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن زیاد العسکری الاهوازی الجوالیقی معروف به عبیدان . از علماء حدیث است .از تألیفات اوست : ا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدالاصفهانی معروف به ابن لبان . رجوع به عبداﷲبن محمد شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ](اِخ ) ابن احمدالمروزی القفال . رجوع به قفال شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمد فاکهی المکی . رجوع به فاکهی عبداﷲبن احمد شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمد مالقی ملقب به ضیاءالدین و معروف به ابن البیطار. رجوع به ابن بیطار و نیز به الاعلام زرکلی و روضا...