عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی بن مکتفی المعتضدمعروف به المستکفی باﷲ. از خلفاء دولت عباسی عراق است . بعد از خلع المتقی باﷲ به سال 333 هَ . ق . با اوبیعت کردند و مدت یکسال و چهار ماه خلافت کرد. به امر او القاب معزالدوله ، عمادالدوله ، رکن الدوله را درپولها سکه زدند. سرانجام معزالدوله دو تن از دیلمیان را فرمود تا او را از تخت فرود آوردند و عمامه ٔ وی را به گردنش بسته کشان کشان نزد معزالدوله بردند و چشم او را میل کشیدند سپس او را زندانی کردند و به سال 338 هَ . ق . در زندان درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن بغدادی ، مکنی به ابوالقاسم معروف به ابن ناقیا. رجوع به ابن ناقیا شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن بلخی ، مکنی به ابوعلی . محدث بلخ بود از کتب اوست : العلل ، التاریخ .وی به سال 294 هَ . ق . درگذشت ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن بلیغبن عبداﷲبن محمد معروف به عبداﷲ پاشا فکری . وزیر مصر و از متأدبان بود او را نظمی است . وی در ا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد حجازی بن عبدالقادربن محمد مشهور به ابن قضیب البان . رجوع به ابن قضیب البان و نیز الاعلام زرکلی ش...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ )ابن محمدبن ذهبی ، مکنی به ابومحمد و معروف به ابن الذهبی . رجوع به ابن الذهبی شود. (از الاعلام زرکلی ).
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد عبدالعزیزبن المرزبان . حافظ حدیث و ازعلماء بود. از مردم بغشور (بین هراة و مرو الروذ) است تولد و وفات ا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد کردی البیتوشی . مردی فاضل بود. به سال 1161 هَ . ق . به بیتوش متولد و به بغداد مهاجرت کرد و به سال ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد معتز باﷲ ابن المتوکل بن المعتصم بن الرشید معروف به ابن المعتز. رجوع به ابن معتز ابوالعباس عبداﷲ و ن...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد ناشی الانباری . شاعری نیک و در عداد ابن رومی و بحتری است . و اصل او از انبار است . مدتی در بغداد مان...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمودبن مودودالموصلی ملقب به مجدالدین و مکنی به ابوالفضل . از بزرگان فقهای حنفی است .به سال 599 هَ . ...