عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن حسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب شریف معروف به اشتر العلوی . از دعاة و پیشوایان شورش ضد عباسیان بود به همراهی پدرش در مدینه بر منصور عباسی خروج کرد. پدرش او را به بصره فرستاد تا اسبانی بخرد و او پس از خریدن اسب به سند رفت و از عمربن حفص امیر آن ناحیت خلوت خواست و از فرماندهان وی برای پدر خویش بیعت گرفت . هنگامی که عمربن حفص عازم حرکت بود خبر مرگ ابوالاشتر به وی رسید. عمر این خبر را از عبداﷲ مخفی داشت و او را نزد یکی از ملوک سند فرستاد و او در آنجا به اکرام بزیست . منصور او را طلبید ولی عمر اجابت نکرد سپس یکی از عمال منصور بر وی دست یافت و او را به سال 151 هَ . ق . در شاطی مهران به قتل رساند. (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
عبداء. [ ع ِ ب ِدْ دا ] (ع اِ) جمع عبد. (منتهی الارب ). رجوع به عبد شود.
ام عبدا. [ اُم ْ م ِ ع َ دُل ْ لاه ْ ] (ع اِ مرکب ) جانور کوچک سرخ رنگی است در روی قاطر دیده میشود. (از المرصع).
ام عبدا. [ اُم ْ م ِ ع َ دُل ْ لاه ْ ] (اِخ ) دختر قاضی شمس الدین عمربن وجیه الدین شامی حنبلی . از زنان محدث و مرجع استفاده ٔ فضلای عصر خود بو...
ام عبدا.[ اُم ْ م ِ ع َ دُل ْ لاه ْ ] (اِخ ) (فاطمه ) دختر امام حسن (ع ) و همسر امام سجاد (ع ) و مادر امام محمد باقر (ع ) بود. (از ریحانة الادب ج...
ام عبدا. [ اُم ْ م ِ ع َ دُل ْ لاه ْ ] (اِخ ) کنیه ٔ دیگر ام المؤمنین عایشه است . رجوع به عایشه شود.
ام عبدا. [ اُم ْ م ِ ع َ دُل ْ لاه ْ ] (اِخ ) نام چندتن از زنان صحابی است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 255 شود.
خور عبدا. [ رِ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) نام ناحیتی است در شمال غربی خلیج فارس . (یادداشت مؤلف ).
ده عبدا. [ دِه ْ ع َدُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند بالا بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 36هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 2...
قوش عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان کندکلی بخش سرخس شهرستان مشهد، سکنه ٔ آن 270 تن . آب آن ازقنات . محصول آن غلات و بنش...
قریة عبدا. [ ق َرْ ی َت ُ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) شهری است دارای بازارها و مسجد جامع بزرگ پائین شهر واسط که میان آن دو، پنج فرسنگ فاصله است...