عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْلاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی کلبی . از امراء کلبیان اصحاب صقلیه است که خطبه بنام ملوک فاطمیه ٔ مصر میکردند. به سال 375 هَ . ق . بعد از مرگ برادر خود جعفر به امارت رسید. او مردی ادیب و دوستدار علم و علماء بود. به سال 379 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علقمة الاسلمی . آخرین صحابی است که به سال 87 هَ . ق . به کوفه درگذشت . در صحیحین 95 حدیث از وی روایت ش...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علوی بن احمد المهاجربن عیسی الحسینی الحضرمی . معروف به حداد فاضل و از مردم تریم (حضرموت ) است .از تألیف...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی معروف بشیخ سدید. شیخ طب دیار مصر بود. به خدمت العاضد درآمد و عمری دراز یافت .وی به سال 592 هَ . ق ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی بن جارود النشابوری ، مکنی به ابومحمد معروف به ابن الجارود. مجاور مکة و از حفاظ حدیث بود. او راست : الم...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲبن خلف اللخمی المری الرشاطی معروف به رشاطی . از علماء حدیث و از مردم (مریه ) اندلس است . ا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن سلیمان بن حمائل مشهور به ابن غانم . شاعر است و به حدیث اشتغال داشت . ولادت و وفات او به ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی بن مکتفی المعتضدمعروف به المستکفی باﷲ. از خلفاء دولت عباسی عراق است . بعد از خلع المتقی باﷲ به سال ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عمر، مکنی به ابوسعید و ملقب به بیضاوی . رجوع به بیضاوی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عمربن بدربن عبداﷲبن جعفر. از سلاطین حضرموت بود به سال 1031 هَ . ق . پس از مرگ پدر ولایت یافت . پس از چ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عمربن خطاب العدوی . صحابی و از معززترین خانواده های قریش در جاهلیت بود. با پدر خود به مدینه هجرت کرد و د...