عبل
نویسه گردانی:
ʽBL
عبل . [ ع َ ] (ع مص ) فروریختن برگ درخت . || پیکان پهن نهادن تیر را. || رد کردن چیزی را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بازداشتن چیزی را. || بریدن چیز را. || بردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || انداختن بر وی سنگینی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ریختن برگ درخت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || برگ برآوردن درخت (از اضداد است ). (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ابل محوله . [ ] (اِخ ) (چمن رقص ) جائی است در دشت اردن میانه ٔ دریای طبریه و دریای لوط، درنزدیکی بلیسان بعقیده ٔ بعضی در شوره زار و بعقید...
ابل مصرایم . [ ] (اِخ ) (چمن مصر یا چمن نوحه ٔمصریان ) جائی است در فلسطین میان یریحو و اردن . هنگامی که حضرت یوسف جسد پدر خود یعقوب را بر...
چاه حاجی ابل . [ اَ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 16 هزارگزی جنوب خاور کنگان و یک هزارگزی شمال خا...
ابل بیت معکه . [ ] (اِخ ) قریه ٔ سبط نفتالی است در شمال دریای میروم و فعلاً به ابل الکروب موسوم ودر اردن علیا مقابل صور واقع است . در هنگ...