اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عتش

نویسه گردانی: ʽTŠ
عتش . [ ع َ ] (ع مص ) خم دادن و دوتاکردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ظاهراً مصحف عنش است . (اقرب الموارد از تاج العروس ). رجوع به عنش شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
آتشِ تَهیّه: ( زبانزدِ نیروهایِ جنگی برایِ بمباران و تیراندازی (توپخانه) به نبردگاه هایِ دشمن، پیش از یورشِ بزرگ ) آتشِ همراه.
کُشتن آتش. خاموش کردن آتش یاشعله و جز آن. اطفاء آتش. نشاندن آتش. خوابانیدن آتش. خسبانیدن آتش. نابود کردن و از بین بردن آتش. راحت کردن چراغ و شمع. خسبا...
آتشدان،آتشزنه،آتش گردان،به معنی فردی که آتش رادرست می کند نیز هست
گونه‌ای بیمار روانی‌ که با آتش زدن اشیأ و مکانها به سر خوشی‌ می‌رسد، (به انگلیسی‌:pyromaniac)
بمباران و تیراندازی به خطوط دشمن پیش از حمله اصلی(این معنی از کلام یکی از رزمندگان دفاع مقدس مستفاد شد، از متخصصان امور نظامی در ای باره باید استعلام ...
آتش باره .[ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) چخماق . (فرهنگ نعمةاﷲ).
آتش بجان . [ ت َ ب ِ ] (اِ مرکب ) غم و سوزش و شوق محبت . (برهان ). و آتش بجان گرفته ، نفرینی است .
آتش پاره . [ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) اخگر. سکار. بجال . جمره . جذوه . قبس . || کرم شب تاب . || (ص مرکب ) مجازاً، سخت جافی و ستمکار : عقل و ج...
آتش پرست . [ ت َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) آنکه آتش را چون قبله ای نیایش کند : همه کسی صنما [ مر ] ترا پرستد و مااز آتش دل آتش پرست شاماریم . منط...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۴ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.