عتی
نویسه گردانی:
ʽTY
عتی . [ ع َت ْ تا ] (ع حرف )لغتی است در حَتّی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
عتی . [ ع ِتی ی / ع ُ تی ی ] (ع مص ) از حد درگذشتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر). || بزرگ منشی کردن . (اقرب الموا...
عتی . [ ع َ تی ی ] (ع ص ) متکبر. درگذرنده از حد. (منتهی الارب ).
عتی . [ ع ُ تی ی ](ع ص ، اِ) ج ِ عات . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
عتی . [ع َ تا ] (ع مص ) عُتُوّ. (قطرالمحیط) (اقرب الموارد). رجوع به عتو و عتی [ ع ِ ی ی ] و [ ع ُ ی ی ] شود.
عتی . [ ع َت ْی ْ ] (ع مص ) بزرگ منشی کردن . (منتهی الارب ). || درگذشتن از حد. (منتهی الارب ).
عطی . [ ع ُ طَی ی ] (ع اِ مصغر) مصغر عَطاء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عطای کوچک و بخشش کم . (ناظم الاطباء). رجوع به عطاء شود.
آتی /'āti/ معنی = آینده فرهنگ فارسی عمید. //////////////////////////////////////////////////////////////////////////// ای دوست کلاه خویش را قاضی کن در...
آتی . (ع ص ) آینده . مستقبل : آتی الذکر.
اتی . [ اَت ْی ْ ] (ع مص ) آمدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). اتیان . || کردن کاری را: اتی الامر. || هلاک کردن : اتی علیه الدهر؛ هلاک ک...
اتی . [ اَ تی ی ] (ع اِ) چوب یا برگ که در جوی افتد. ج ، اُتی . || جویچه که مردم آنرا بسوی زمین خود آرند. || (ص ) سیل غریب که باران ...