اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عثرة

نویسه گردانی: ʽṮR
عثرة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) عثرت . رجوع به عثرت شود. || شکوخه . (منتهی الارب ).لغزش . || جهاد و جنگ . (اقرب الموارد). و منه لا تبدأهم بالعثرة. (اقرب الموارد). ج ، عثرات .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اثرة. [ اُ رَ ] (ع مص ) نقل کردن سخن . روایت کردن سخن . (منتهی الارب ). || برگزیدن برای خود چیزهای نیکو را نه برای یاران خود.
اثرة. [ اَ رَ ] (ع مص ) اثرت البعیر اثرةً؛ رندیدم باطن سپل شتر را. (منتهی الارب ). || پوست اندرون سم شتر واکردن تا اثر آن در زمین پیدا شو...
اثرة. [ اَ رَ ] (ع مص )برگزیدن برای خود چیز نیکو را نه برای یاران خود.
عسرة. [ ع َ س َ رَ ] (ع اِ) پر سفید نوک بال . (منتهی الارب ). قادمه ٔ سپیدرنگ . (از اقرب الموارد).
عسرة. [ ع َ س ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث عَسِر. سخت و صعب و مشکل . رجوع به عَسِر شود.- عسرةالاندمال ؛ که دیر مندمل شود. (یادداشت مرحوم دهخدا).- عس...
عسرة. [ ع ُ رَ ] (ع مص ) دشخوار شدن کار. (المصادر زوزنی ). دشخوار شدن .(آنندراج ). دشوار شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ). دشواری . (دهار). || تنگد...
عسرة. [ ع ُ رَ ] (ع اِمص ) تنگی و دشواری . (منتهی الارب ). اسم است عُسر را. (از اقرب الموارد). سختی . (ترجمان القرآن جرجانی ). دشواری . (دهار)...
عصرة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر عَصر. یک بار فشردن . (از اقرب الموارد). || درختی است بزرگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
عصرة. [ ع َ ص َ رَ ] (ع اِ) غبار بسیار. (منتهی الارب ). غبار. || بوی خوش طیب . || اِعصار برای زوبعة و دختر بالغ.(از اقرب الموارد). رجوع به ...
عصرة. [ ع ُ رَ ] (ع اِ) پناه و رهایی جای . (منتهی الارب ). ملجاء. (اقرب الموارد). || نزدیکی و قرابت : هؤلاء موالینا عصرة؛ این جماعت نسبشان ...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.