عثق
نویسه گردانی:
ʽṮQ
عثق . [ ع َ ث َ ] (ع اِ) درختی است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یکی آن عَثقَه . (منتهی الارب ). || شارع عام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جاده . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
عسق . [ ع َ س َ ] (ع مص ) آزمند گردیدن . (از منتهی الارب ). حریص گشتن . (از اقرب الموارد). || چسفیدن به کسی و لازم گردیدن . (از منتهی الارب...
عسق . [ ع َ س َ ] (ع اِمص ) درپیچیدگی . (منتهی الارب ). اِلتواء. (اقرب الموارد). || دشوارخوئی و تنگ خوئی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ت...
عسق . [ ع َس ِ ] (ع ص ) رجل عسق ؛ مرد دشوارخوی . (منتهی الارب ).
عسق . [ ع ُ س ُ ] (ع ص ،اِ) سخت گیرندگان بر غریم . (منتهی الارب ). سخت گیرندگان بر غریمان و مدیونان خویش در تقاضای دین . (از اقرب الموارد). |...
عسق .[ ] (اِخ ) (به معنی دشمنی ) چاهی است در وادی جرار که شبانان اسحاق حفر نمودند. (از قاموس کتاب مقدس ).
حم عسق . [ حا میم عَیْن ْ سین قاف ] کلمه ٔ رمزیست که در ابتدای سوره ٔ چهل ودومین از قرآن کریم ، یعنی سوره ٔشوری ̍ است . این سوره میان فصل...