عجاج
نویسه گردانی:
ʽJAJ
عجاج . [ ع َج ْ جا ] (اِخ ) عبداﷲبن روبةبن لبیدبن صخرالسعدی التمیمی معروف به عجاج و مکنی به ابوالشعثاء در جاهلیت متولد شد شعر گفت سپس اسلام آورد و تا خلافت ولیدبن عبدالملک بزیست . در اواخر عمر زمین گیر شده در حدود سال 90 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
عجاج . [ ع َ ] (ع اِ) گرد. (منتهی الارب ). غبار. (اقرب الموارد) (شرح قاموس ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). || دود. (منتهی الارب ) (اقرب الم...
عجاج . [ ع َج ْ جا ] (ع ص ) با بانگ و فریاد از هر صاحب صوتی . (اقرب الموارد) (از آنندراج ) (شرح قاموس ) (از مهذب الاسماء): نهر عجاج و فحل عحاج...
نهر عجاج . [ ن َ رِ ع ِ ] (اِخ ) رجوع به نعیمه شود.
اجاج . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اَجّه . سختیهای گرما.
اجاج . [ اُ ] (ع ص ) شور و تلخ (آب ). سخت شور. آب شور. (مهذب الاسماء). آب تلخ . (خلاص نطنزی ).
اجاج . [ ] (اِخ ) (مشعله ) نام عمومی پادشاهان عمالقه بود، همچنان که سلاطین مصر را فراعنه میگفتند. (سفر اعداد 24:7 و کتاب اول سموئیل 15:8)....