اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عجازة

نویسه گردانی: ʽJAZ
عجازة. [ ع ِ زَ ] (ع اِ) بالشچه که زنان بر سرین بندند تا فربه نماید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || انگشت پنجم مرغ . (منتهی الارب ). دائرة الطائر التی یضرب بها و هی کالاصبع فی باطن رجله . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اجازه . [ اِ زَ ] (ع مص ) اِجازت . دستوری . اذن . رخصت . فرمان . بار. دستوری دادن . (منتهی الارب ). || روا داشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر): اجاز ل...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: هیلان (کردی)، آنوژین (سنسکریت: اَنوجنیا)، آتیسار (سنسکریت: اَتیسَرگَ)
اجازه نامه . [ اِ زَ/زِ م َ/م ِ ] (اِ مرکب ) پروانه . جواز.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.