اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عجم

نویسه گردانی: ʽJM
عجم . [ ع َ ] (ع مص ) نقطه نهادن بر حرف و اعراب حروف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نقطه نهادن حروف کتاب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || دندان فروبردن یا خائیدن جهت خوردن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دندان فروبردن در چیزی بخاطر دانستن سختی و سستی آن . || جنبانیدن شمشیر را جهت آزمودن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || گویند: ما عجمتک عینی کذا؛ یعنی نگرفت چشم من تراو نیافت . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). || حرکت دادن گاو، شاخ خود را و زدن به درخت جهت آزمودن . (اقرب الموارد). گویند: الثور یعجم قرنه ، هرگاه دو شاخ به درخت زند تا آن را بیازماید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
اجم . [ اَ ] (ع اِ) هر خانه ٔ چهارگوشه ٔ پهن و هموار.
اجم . [ اَ ج َ ] (ع مص ) ناخوش داشتن و دلگیر شدن از طعام . ستوه آمدن از خوردن یک نوع طعام . || بگردیدن آب از حال خود. || واداشتن کسی ...
اجم . [ اُ ج ُ / اُ ] (ع اِ) قلعه . ج ، آجام .
اجم . [ اُ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ اَجَمَه .
اجم . [ اُ ج ُ / اُ ] (اِخ ) قلعه ای است در مدینه .
اجم . [ اَ ج َ ] (اِخ ) موضعی است به شام ، نزدیک فرادیس از نواحی حلب . (مراصد).
اجم . [ اَ ج َم م ] (ع ص ، اِ) استخوان بسیارگوشت . || مرد بی نیزه در حرب . || گوسپند بی شاخ . (منتهی الارب ). گوسفند بی سُرو. (تاج المصادر). ...
آجَم (اوستایی) 1ـ آمدن به 2ـ نمایان ـ ظاهرـ آشکار شدن.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.