اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عجین کردن

نویسه گردانی: ʽJYN KRDN
عجین کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خمیر کردن . آمیختن :
دجله خوناب است زین پس گر نهد سر در نشیب
خاک نخلستان بطحا را کند از خون عجین .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.