عدت
نویسه گردانی:
ʽDT
عدت . [ ع ِدْ دَ ] (ع اِ)عِدّة. شمار. (آنندراج ). || ایام طلاق زنان که در آن مدت شوهر نکنند. برای مطلقه سه حیض یا سه ماه و برای بیوه چهار ماه و ده روز وعدت زنان حامله وضع حمل است . (آنندراج ) : چون مدت عدت بسرآمد عقد نکاحش بستند. (گلستان ). رجوع به عدة شود.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ساز و عدت . [ زُ ع ُدْ دَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و برگ . برگ و ساز. ساز و اهبت : و کیخسرو و لشکر او با ساز و عدت تمام روی بدیشان نهادند...
نک مدت در همین لغت نامه: مدت عدت ؛ ایام بعد طلاق که در آن عرضه زن شوهر نکند، برای مطلقه سه حیض یا سه ماه و برای بیوه چهار ماه و ده روز و عدت زنان حامل...
وانایی یا رفتاری همیشگی و خودخواسته به دست آمده در کردارها و یا واکنش به رویدادها که بر اثر تکرار در فرد نهادینه شده است جدای از این که با هنجارهای اخ...
عادت . [ دَ ] (ع اِ) عادة. فارسیان به معنی رسم و آئین نیز استعمال کنند و با لفظ گردانیدن ، نهادن ، برداشتن ، کردن ، دادن و گرفتن مستعمل نمای...
ادت . [ ] (اِخ ) صنم کان فیه [ فی المولتان ] من الخشب مغشی بالسختیان الاحمر، فی عینیه یاقوتتان نفیستان و اسمه ادت باسم الشمس و کان یح...
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: یوترازیک yutrāzik (yutr سنسکریت: ترک؛ با سغدی azik عادت)***فانکو آدینات 09163657861
خوش عادت . [ خوَش ْ / خُش ْ دَ ] (ص مرکب ) آنکه عادت نکو دارد. خوش رفتار. خوب رفتار : نیکودل و نکونیت است و نکوسخن خوش عادت است و طبعخوش او را ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خرق عادت . [ خ َ ق ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معجزه . کارهایی کردن که در عادت تحققش امکان ندارد. || کرامات اولیاء. (ناظم الاطباء) (آن...
عادت پذیر. [ دَ پ َ ] (نف مرکب ) خوی پذیرنده . آنکه از کسی یا چیزی عادت پذیرد. آنکه خوی دیگری را قبول کند : کجا چون طبع مردم خوی گیر است ز ...