عدی
نویسه گردانی:
ʽDY
عدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ ) ابن حاتم بن عبداﷲبن سعدبن الحشرج الطائی . صحابی و از اجواد عقلاء بود، وی در عصر جاهلی رئیس قوم خود بود. و در جنگ ردة کارهای بزرگ کرد بطوری که ابن اثیر در مورد او گوید. خیر مولود فی أرض طی و أعظمه برکة علیهم ، وی به سال 9 هَ . ق . به دین اسلام گروید و فتح عراق را درک کرد سپس ساکن کوفه شد و در جنگ جمل و صفین و نهروان با حضرت علی شرکت کرد از او در صحیحین 66 حدیث نقل شده است وی به سال 68 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
آدی ذَیَ (اوستایی) دیدن، نگریستن، مشاهده ـ تماشا کردن
ادی شیر. [ اَدْ دی ] (اِخ ) الکلدانی الاثوری . رئیس اساقفه ٔ کاتولیکان کلدانی . وی در اثنای جنگ عالمگیر بسال 1915 بدست ترکان کشته شد. او را...
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: یانس میداک yāns midāk (اوستایی و سغدی: میذاک miżāk)***فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: رشنق raŝneq (مازنی) ***فانکو آدینات 09163657861
علت عادی . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امری که برحسب عادت ، مؤثر در چیزی باشد، هرچند که از لحاظ حکم عقلی نتوان رابطه ٔ علیّت...