اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عذر لنگ

نویسه گردانی: ʽḎR LNG
عذر لنگ . [ ع ُ رِ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بهانه ٔ ضعیف و سست . بهانه ٔ پوچ و نامسموع . (غیاث اللغات ) (از برهان ). عذری نامقبول . عذری نارسا. عذری ناموجه :
برد لنگی به راهواری پیش
پیشم از بسکه عذر لنگ آورد.

انوری .


حدیت لنگی استر به عذر می شاید
اگر به نکته بگویم که عذر هم لنگ است .

ظهیر.


هدهدش گفت ای چو گوهر جمله رنگ
چند لنگی چند آری عذر لنگ .

عطار.


اگر سیمت ببخشد سنگ باشد
اگر عذرت بخواهد لنگ باشد.

عطار.


هر یکی را بودعذری لنگ لنگ
این چنین کس کی کند عنقا به چنگ .

عطار.


ز ناتوانی پایم به دست عذری هست
تو عذر لنگ ۞ به نوعی که میتوان برسان .

سلمان ساوجی .


به خویش رنج پسندید بهر راحت خلق
چو عذر لنگ که در راه دیگران لنگ است .

محسن (از آنندراج ).


برای وعده خلافی عبث مخور سوگند
که احتیاج عصا نیست عذر لنگ ترا.

محمدقلی سلیم (از آنندراج ).


میار عذر که ره دور و مرکبم لنگ است
که عذر لنگ نشاید ز رهروان ملنگ .

کاتبی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.