اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عذو

نویسه گردانی: ʽḎW
عذو. [ ع َذْوْ ] (ع مص ) خوش باد گردیدن شهر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
از و چز. [اِزْ زُ چ ِزز ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه و زنان ، ابتهال . تضرع . زاری . خواهش در نهایت خشوع .- از و چز کردن ؛با نهایت خضو...
جستن عضو. [ ج َ ت َ ن ِ ع ُض ْوْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اختلاج . پریدن اعضاء.
عز و لابه . [ ع ِزْ زُ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) عجز و لابه . عز و جز. (فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به عز و جز شود.
شاهور. (اِخ ) دهی از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز. دارای 60 تن سکنه/شاهور عضو.شهروند شاهوری . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات است . (از فره...
دریای آزوو. [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) ۞ دریای آزف . (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 582). رجوع به دریای آزف در ردیف خود شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.