اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عراقی

نویسه گردانی: ʽRʼQY
عراقی . [ ع ِ ] (ص نسبی ) (پرده ٔ عراقی )، از آهنگهای موسیقی است . پرده ٔ عراق :
بعد از عراق جائی خوش نایدم هوائی
مطرب بزن نوایی زان پرده ٔ عراقی .

سعدی .


رجوع به عراق و پرده ٔ عراقی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
عراقی . [ ع ِ ] (ع اِ) چوب چنبر دلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
عراقی . [ ع ِ قی ی ] (ص نسبی ) از مردم عراق . اهل عراق . منسوب به عراق . عراق عرب یا عجم .
عراقی . [ ع ِ ] (ص نسبی ) منسوب به عراق . نقد عراقی . در بیت ذیل از نظامی پول رایج و متداول در عراق معنی میدهد : چرا گشتی در این بیغوله ...
عراقی . [ ع ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. 362 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ، محصولش غلات ، بنشن ، پنبه ...
عراقی . [ ع ِ ] (اِخ ) صدرالدین . رجوع به صدرالدین عراقی و تاریخ گزیده شود.
عراقی . [ ع ِ ] (اِخ ) ابوجعفر. رجوع به ابوجعفر عراقی و تاریخ گزیده شود.
عراقی . [ ع ِ ] (اِخ ) تاج الدین . رجوع به تاج الدین عراقی و تاریخ گزیده شود.
عراقی . [ ع ِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن شهریار شود.
عراقی . [ع ِ ] (اِخ ) رجوع به عبدالرحیم بن حسین عراقی شود.
عراقی . [ ع ِ ] (اِخ ) ابوالحسن ، یکی از دبیران سلطان مسعود غزنوی و از ملازمان وی بود. تولد وی بدرستی معلوم نیست . وفات وی به سال 492 رو...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.