اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عرب

نویسه گردانی: ʽRB
عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) شعبه ای ازهفت لنگ بختیاری است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
واق واق کردن (سگ) در زمان حمله اعراب به سرزمین آریایی ها، اعراب جهت تحقیر قوم ایرانی، به زور شمشیر مردم را وادار میکردند که صدای واق واق سگ را پارس...
دریای عرب [۳] [۴] یا بحر مکران یا دریای پارس پهنه‌ای آبی است در شمال شرقی اقیانوس هند، میان شبه‌جزیره عربستان و هندوستان، در شمال متصل به دریای عمان ک...
فارس عرب . [ رِ س ِ ع َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزد بلغا آن است که الفاظ عربی را به رسم مترسلان بی خلط پارسی ترکیب کند و تتمه ٔ هر م...
عرب مضری . [ ع َ ب ِ م ُ ض َ ری ی ] (اِخ ) رجوع به عرب عدنانیه شود.
عرب معدی . [ ع َ رَ ب ِ م َ دی ی ] (اِخ ) رجوع به عرب عدنانیه شود.
مازه عرب . [ زِ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرغاست که در بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز واقع است و 105 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
منصور عرب . [ م َ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فعله کری است که در بخش کلیایی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 225 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ج...
نوروز عرب . [ ن َ / نُو زِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شعبه ای است از رهاوی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نغمه ای است که در همایون و راست ...
حسین عرب . [ ح ُ س ِ ع َ رَ ] (اِخ )دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع در 10هزارگزی شمال مشهد. جنوب کشف رود. ناحیه ای ا...
عرب پرورد. [ ع َ رَ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) عرب پرورده . تربیت کرده و ساخته ٔ دست عرب . به دست عرب فرهنگ و ادب گرفته : کان بیابانی عرب پرو...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۲ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.