اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عرب

نویسه گردانی: ʽRB
عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. کوهستانی و معتدل و 563 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات بنشن ، انگور و شغل مردم مالداری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس ناحیه ای است کوهستانی هوای آن معتدل است 230 تن سکنه دار...
عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اربعه بالا (علیا) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. ناحیه ای است کوهستانی . هوای آن معتدل است 182 تن...
عرب . [ ع َ رِ ] (ع اِمص ) تیزی معده . (منتهی الارب ).
این واژه در پارسی باستان آرابیا، در سنسکریت آرَبَه ãraba (کسی که کارش دردسر درست کردن است) و در پهلوی ارب arab (پدر جنگ) خوانده می شده؛ پس نگارش درست ...
واق واق، صدای سگ
عرب عرباء. [ ع َ رَ ب ِ ع َ ] (اِخ ) رجوع به عرب عاربه شود.
عرب متعربة. [ ع َ رَ ب ِ م ُ ت َ ع َرْ رِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عرب دخیل است که خالص نباشد. (از اقرب الموارد). و مردمی که از نواحی ...
عرب مستعربه . [ ع َ رَ ب ِ م ُ ت َ رِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )بگفته ٔ قلقشندی در صبح الاعشی عرب مستعربه که متعربه هم گویند فرزندان اسما...
عرب کشی . [ ع َ رَ ب ِ ک َ شی ی ] (اِخ ) از ایلات اطراف تهران است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 111).
عرب خیل . [ ع َ رَ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قشلاق کلارستاق بخش چالوس شهرستان نوشهر. ناحیه ٔ دشتی است و هوای آن معتدل است دویست تن...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.