اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عربة

نویسه گردانی: ʽRB
عربة. [ ع َ رَ ب َ ] (اِخ ) در اصل نام شهرهای عرب است . || موضعی است به فلسطین . (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عربة. [ ع َ رِ ب َ ] (ع ص ) خالص از عرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || زن بسیار خندنده . (منتهی الارب ). عروب از نساء. (از...
عربة. [ ع َ رَ ب َ ] (ع اِ) نهری که آبش سخت تیز رود. || نفس . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
عربة. [ ع َ رَ ب َ ] (اِخ )دهی است در اول وادی نخله از طرف مکة. (از معجم البلدان ). ناحیه ای است نزدیک مدینه ، قریش بدانجا اقامت کرد و عرب...
عربة. [ ] (اِخ ) (به عبری معنی سوخته دارد) وادیی است که از جبل شیخ به خلیج عربه ممتد است طولش 250 میل و شامل حوله و بحرالجلیل و بحرا...
عاربة.[ رِ ب َ ] (ع ص ) عرب خالص را گویند. عرب عاربة، مقابل عرب مستعربه است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
اربح . [ اَ ب َ ] (ع ن تف ) سودآورتر.
اربه . [ اَ رِب ْ ب َ ] (ع اِ) ج ِ رِبّة، بمعنی جماعت کثیر و گیاهیست . || اهل عهد و پیمان . اهل میثاق .
اربه . [ اَ ب َ / ب ِ ] (اِ) این کلمه درلاهیجان نام دیوس پیرس لوتوس ۞ است و در کوه درفک همین نام دارد و در نور آنرا کهلو گویند. و در شهرس...
اربه . [ اُ ب َ ] (ع اِ) حاجت . نیاز. || گره یا گرهی که تا نگشایند گشاده نشود. (منتهی الارب ). عقده یعنی گره . (مؤید الفضلاء). || قلاده ....
اربه . [ اِ ب َ ] (ع اِ) زیرکی . || حاجت . نیاز: و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوا...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.