اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عرق خوردن

نویسه گردانی: ʽRQ ḴWRDN
عرق خوردن . [ ع َ رَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) نوشیدن عرق . (فرهنگ فارسی معین ). نوشیدن باده . خوردن می :
گه عرق خوردم و گه بنگ زدم
تا که تریاکی و الدنگ شدم .

ملک الشعراء بهار (از فرهنگ فارسی معین ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.