اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عرن

نویسه گردانی: ʽRN
عرن . [ ع َ ] ۞ (اِ) چیزی است در پهلوی دست و پای اسب نزدیک به زانو بمانند چرم می شود و روزبروز بلندتر می گردد. و عرب آن را اعظم السبق می گوید. بخور آن تب ربع را نافع است . (از برهان ).اسم عربی زوایدی است که در حوالی سم و زانوی اسب و شتر باشد. در مزاج و افعال مانند سم است . و سائیده ٔ او بقدر نیم درهم با سرکه جهت صرع رطوبی ، و با آب سرد جهت جمیع سموم ، و بخور او جهت اختناق رحم مفید است . و گویند چون صاحب تب ربع او را به قصد رفع تب از حیوان جدا کند، رفع تب او می شود. (مخزن الادویه ). || به لغت اهل شام ، نوع سفید یوفاریقون است . (از مخزن الادویه ). یوفاریقون ابیض . اوفاریقون ابیض .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ارن توبات . [ اُ رُ ت ُ ] (اِخ ) حاکم شهر هالیکارناس بزمان داریوش سوم و مدافع آن در برابر اسکندر. (ایران باستان ص 1274 و 1275 و 1379).
ارن توبات . [ اُ رُ ت ُ ] (اِخ ) مادی . والی ماد در زمان اومن وآنتیگون جانشینان اسکندر. (ایران باستان ص 2019).
ارن داپانت . [ اُ رُ ] (اِخ ) ۞ یکی از نجبای پارتی بزمان اشک سیزدهم ، اُرُدِ اول . (ایران باستان ص 2336).
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.