عرواء
نویسه گردانی:
ʽRWʼʼ
عرواء. [ ع ُ رَ ] (ع اِ) سردی تب و فسره ٔ آن در اول لرزه . (منتهی الارب ). سردی تب و لرزی که در اول بروز آن پیدا می شود. (ناظم الاطباء).سرمای تب و ابتدای آن از آغاز بروز آن ، و گویند آن سرما و لرزشی است که به مریض و غیر مریض دست می دهد. (از اقرب الموارد). || حس شیر بیشه . (منتهی الارب ). عرواء الاسد؛ حس اسد. (از اقرب الموارد). آواز نرم شیر. (از شرح قاموس ). || مابین زرد شدن آفتاب تا شب هر گاه باد سرد وزد. (منتهی الارب ). مابین زردی آفتاب تا شب ، آنگاه که باد سرد بوزد. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ارواء. [ اِرْ ] (ع مص ) سیراب کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). ترویه . || روان کردن . (غیاث اللغات ). || بروایت شعر داشتن . بر ر...
اروا. [ اَرْ ] (پهلوی ، اِ) آله . آلوه . عقاب . (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 298).
اروا. [ اَرْ ] (اِخ ) قریه ای از قرای مرو بدوفرسنگی آن . (انساب سمعانی ذیل اروانی ). و در منتهی الارب اروی آمده است .
اروع . [ اَ وَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از روع . ترسنده تر. || عجب تر. || (ص ) بشگفت آرنده کسی را از حسن و جمال یا از شجاعت و مانند آن . (منت...