عروة
نویسه گردانی:
ʽRW
عروة. [ ع ُرْوَ ] (اِخ ) ابن زبیربن عوام اسدی قرشی ، مکنی به ابوعبداﷲ. یکی از فقهای سبعه بود در مدینه . وی بسال 22 هجری متولد شد و شخصی عالم به دین و صالح بود و در فتنه های آن روزگار دخالتی نکرد. او از مدینه به بصره و از آنجا به مصر رفت و مدت هفت سال در آنجا اقامت گزید. آنگاه به مدینه بازگشت و به سال 93 هَ .ق . درگذشت . عروة برادر تنی عبداﷲبن زبیر است و چاه زبیر در مدینه به وی منسوب است . (از الاعلام زرکلی از ابن خلکان و سیر النبلاء و صفة الصفوة و حلیة الاولیاء). و رجوع به ابوعبداﷲ (عروة...) و ابومحمد (عروة...) شود.
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
عروة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن یحیی (ملقب به اذینة) ابن مالک بن حارث لیثی ، مشهور به ابن اذینة. وی از شاعران و فقیهان و محدثان مدینه بود ودر...
بئر عروة. [ ب ِءْ رِ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) نام چاهی در مدینه منسوب به عروةبن زیاد. (از معجم البلدان ).
قصر عروة. [ ق َ رِ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) قصری است در عقیق ، و به عروةبن زبیربن عوام منسوب است . عروةبن زبیر روایت کند که رسول خدا فرمود: زمین ا...
قصر عروة. [ ق َ رِ ع ُرْ وَ ] (اِخ ) دهی است از نواحی بغداد در ناحیه ٔ بین النهرین . (معجم البلدان ).
باب عروة. [ ب ِ ع ُ وَ ] (اِخ ) یکی از سه در دیوار مغربی مسجد حرام به مکه ٔ معظمه : ...بر دیوار مغربی که آن عرض مسجد است سه در است : نخست ...
اروة. [ اَرْ رُ وَ ] (اِخ ) گنگبار بحر احمر واقع دربین 40 درجه و 16 دقیقه ٔ طول غربی و 13 درجه و 36 دقیقه عرض شمالی ، در 30 میلی شمال غربی ش...
اروه . [ اُ وِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ نوعی از خزندگان زحّافه از خانواده ٔ آنگیده ۞ که در اروپا و بربر و آسیای غربی بسیار است .
اروه .[ ] (اِخ ) (ده ...) دهی است بدوفرسنگی مغرب لنده .
اروه . [ اَ ] (اِخ ) مرکز قضائیست در سنجاق سعرد از ولایت تبلیس تقریباً در مسافت پنج ساعت راه از شمال شرقی قصبه ٔ سعرد. (قاموس الاعلام ترکی...
اروح . [ اَ وَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از روح . راحت بخشنده تر. آساینده تر. خوش آیندتر. باروح تر.- امثال : اروح من الیأس ؛ بدان مناسبت که گو...