اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عری

نویسه گردانی: ʽRY
عری . [ ع ُرْی ْ ] (ع مص ) برهنه گردیدن . (منتهی الارب ). برهنه گردیدن و کندن پوشاک خود را. (از ناظم الاطباء). برهنه شدن . (المصادر زوزنی ) (دهار): عری الرجل من ثیابه ؛ آن مرد لباسهای خود را کند، و در این صورت وی را عار و عُریان گویند و تأنیث آن عاریة و عریانة باشد. (از اقرب الموارد). عُریة. رجوع به عریة شود. || عری من العیب ؛ از عیب ایمن گشت ، و چنین شخصی را عَر گویند. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اَری: ببینم. اُسامر: (فعل مضارع) افسانه و قصه می گویم، مشتق از سَمَرْ که در اصل سمر به معنای پرتو ماهتاب و نور ماه در شبهای مهتابی است. لیلای: لیلای خ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.