اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عزادار

نویسه گردانی: ʽZʼDʼR
عزادار. [ ع َ ] (نف مرکب ) ماتم زده و آنکه بحالت عزا و سوگواری باشد. (ناظم الاطباء). شخصی که بمناسبت فوت یکی از نزدیکان سوکوار باشد. (فرهنگ فارسی معین ). ماتمی . مصیبت زده . سوکوار.
شادی و عیش عالم در خاطر دل افکار
شرمنده تر ز عید است در خانه ٔ عزادار.

محمدسعید اشرف (از آنندراج ).


دوستان را نبود بس که بهم یکرنگی
پوشش مرده سفید است و عزادار سیاه .

میرزا اسماعیل ایما (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عزا واژه ای عربی که پسوند پارسی «دار» به آن افزوده شده است؛ و پارسی جایگزین این ترکیب، این می باشد: ماریوت mâryut (سغدی) **** علی محمد عالیقدر 0916365...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.