اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عزاز

نویسه گردانی: ʽZʼZ
عزاز. [ ع ِ ] (ع مص ) تنگ پستان شدن ناقه . (از منتهی الارب ). «عَزوز» بودن ناقه . (از اقرب الموارد). رجوع به عَزوز شود. عُزوز. || معازّه و چیرگی جستن بر یکدیگر در خطاب و نبرد کردن در ارجمندی . (ناظم الاطباء). || (ص ، اِ) ج ِ عَزیز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به عزیز شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
عضاض . [ ع ِ ] (ع مص ) همدیگر را گزیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکدیگر را بدندان گرفتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). مُع...
عضاض . [ ع ِ ] (ع اِ) گزیدن اسب و گزیدگی . (منتهی الارب ). گزیدگی اسب . (دهار). گزیدگی دابه و چهارپا. (از اقرب الموارد): برئت الیک من عضاض ...
عضاض . [ ع ُ / ع ُض ْ ضا ] (ع اِ) بن بینی نزدیک ابرو. (منتهی الارب ). عرنین بینی . (از اقرب الموارد).
عضعض . [ ع َ ع َ ] (ع ص ) سخت بدخلق و عِض ّ،و برخی آن را خاص مذکر دانند. (از اقرب الموارد).
اضاض . [ اِ ] (ع مص ) اَض ّ. مُلْجاء و مضطر کردن کسی را به کسی . || رسیدن مشقت از امری به کسی . (از اقرب الموارد). رجوع به اض شود. || ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.