اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عزر

نویسه گردانی: ʽZR
عزر. [ ع َ ](ع اِ) بهای گیاه ، هرگاه دروده علفزار فروخته شود. (منتهی الارب ). قیمت علف ، هرگاه درو شود و مزارع آن فروخته گردد. (از اقرب الموارد). بهای علفزار، هرگاه علف مزارع آن را بدروند و بفروشند. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
برای تایین زمانی خاص در زمانیکه روشنایی زحل قابل رویت باشد. برای یک سری جشن های زرتشتی
آذر خرداد. [ ذَ رِ خ ُ ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ شیراز است و بعضی آن را آتشکده ٔ پنجم از هفت آتشکده ٔ بزرگ دانسته اند. و نام مَلَکی است که باعت...
آذر برزین . [ ذَ رِ ب َ ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ ششم است از هفت آتشکده ٔ ایرانیان و آن را یکی از خلفای زردشت ساخته است و گویند روزی کیخسرو سوا...
آذر بهرام . [ ذَ رِ ب َ ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ سوم از هفت آتشکده ٔ بزرگ پارسیان . || نام بنائی قدیم در همدان که اکنون ویران است .
عذر و بهانه . [ ع ُ رُ ب َ ن َ / ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رجوع به عذر و رجوع به بهانه شود.- عذر و بهانه آوردن ؛ برای انجام ندادن کاری ...
آذر بیگدلی . [ ذَ رِ ب َ دِ ] (اِخ ) حاج لطفعلی بیگ شاملو (1134 - 1195 هَ . ق .)، برادرزاده ٔ ولی محمدخان ، متخلص بمسرور مستوفی و نویسنده ٔ عادلش...
آذر خورداد. [ ذَ رِ خُرْ ] (اِخ ) رجوع به آذر خرداد شود.
عذر پذیرنده . [ ع ُ پ َ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه عذر کس پذیرد. که پوزش قبول کند : بپذیر نصیحت بطلب حکمت دین راای عذر پذیرنده از این گن...
آذر سن المو؛ کورپاسانت. نامی است دیگر برای پدیده الکتریکی موسوم به آتش/نار سن المو. آتش آرش و یا آتش کمانگیر هم نام های دیگر پدیده برقی جوی است، که...
بیخ آذر مریم . [ خ ِ ذَ رِ م َرْ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آذربو. (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به آذربو شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۸ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.