اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عز و ناز

نویسه گردانی: ʽZ W NAZ
عز و ناز. [ ع ِزْ زُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ارجمندی و ناز. عزت و نعمت :
عمر تو بادا بیکران ، سود تو بادا بی زیان
همواره پای و جاودان ، درعز و ناز و عافیه .

منوچهری .


بر من ز فرت ارجو آن عز و ناز باشد
کز فر میر ماضی ، بوده ست با غضاری .

منوچهری .


میگفتند آن نعمتهاکجا شد و آن عز و ناز کجا شد، میرفتند تا به دهی رسیدند. (قصص ص 138).
ز خلق تو پرورده ٔ عز و نازند
که تو اصل و سرمایه ٔ عز و نازی .

سوزنی .


شاه عالم را بقا و عز و ناز
باد و هر چیزی که باشد زین قبیل .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.