اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عساس

نویسه گردانی: ʽSAS
عساس . [ ع ِ ] (ع اِ) اکراه و اجبار: درّت الناقة عساساً؛ آن ماده شتر با اکراه شیر داد. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || ج ِ عُس ّ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به عس ّ شود.
- بنی عساس ؛ نام بطنی است از تازیان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عساس . [ ع َس ْ سا ] (ع ص ) وزن فعال است مبالغه را. بسیار طواف کننده در شب . (از اقرب الموارد). || (اِ) گرگ . (منتهی الارب ). ذئب ، چه او در...
عسعس . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) گرگ . (منتهی الارب ). ذئب . (فهرست مخزن الادویة). گرگ که در جستجوی شکار باشد در شب . (از اقرب الموارد). || خارپشت ...
عسعس . [ ع َ ع َ ] (از ع ، ص ) صیغه ٔ ماضی از مصدر عسعسة است به معنی تاریکی درآوردن شب . (از غیاث اللغات ). و در فارسی با توجه به مورد استعما...
عسعس . [ ع َ ع َ ] (اِخ ) جایگاهی است در بادیه . و گویند کوهی است طویل دریک فرسخی ماورای ضریة ازآن ِ بنی عامر. و آن را کوهی ازآن ِ بنی دُبَیر...
عسعس . [ ع َ ع َ ] (اِخ ) ابن سلامة، مکنی به ابوصعدة. صحابی است . (از منتهی الارب ). و رجوع به ابوصعدة شود.
عسعس . [ ع ُ ع ُ ] (ع اِ) بازرگانان آزمندو حریص . || آوندهای کلان . (منتهی الارب ).
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: آسال ãsâl، شالوده، پایه (پارسی نو)، فرگان fargân، (پهلوی: fragân)، استام ōstâm (پهلوی) **** علی محمد عالیق...
آساس . (ع اِ) ج ِ اَسَس . بنیادها.
اساس . [ اَ ] (ع اِ) پی . پایه . بنیاد. (منتهی الارب ). (مهذب الاسماء). شالده . بُن . پیکره . شالوده .بنیان . نهاد. اصل . اُس ّ. بنیاد و بیخ عمارت...
اساس . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اَس ّ و اِس ّ و اُس ّ. (منتهی الارب ).
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.