اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عسن

نویسه گردانی: ʽSN
عسن . [ ع ُ ] (ع اِ) فربهی و پیه . (منتهی الارب ). سمن و شحم . (اقرب الموارد). || پیه دیرینه . (منتهی الارب ): سمنت الدابة علی عسن ؛ آن چارپا بر شحم و پیهی که پیش ازین بوده است ، فربه گشت . (از اقرب الموارد). || همتا و مانند. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عسن . [ ع َ ] (ع اِ) درازی با خوبی موی و حسن سپیدی . (منتهی الارب ). طول همراه با حسن موی و سپیدی . (از اقرب الموارد). || پیه . (منتهی ا...
عسن . [ ع َ ](اِخ ) نام جایگاهی است مشهور. (از معجم البلدان ).
عسن . [ ع َ س َ ] (ع مص ) گوارا شدن آب و علف شتران را و فربه شدن آنها. (از ناظم الاطباء): عسن الکلأ و الرعی فی الدابة؛ علف و چرا در آن چه...
عسن .[ ع َ س َ ] (ع مص ) گواریدن آب و علف و درخوردن آن درستور. (منتهی الارب ). گوارائی آب و علف و درخور آن برای ستور. (ناظم الاطباء). عُس...
عسن . [ع َ س ِ ] (ع ص ) ستور به اندک علف بسندکننده و اندک پذیر. (منتهی الارب ). دابه ٔ شکور. (از اقرب الموارد).
عسن . [ ع ِ ] (ع اِ) همتا و مانند. (منتهی الارب ). مثل و نظیر. (اقرب الموارد). || پیه . (منتهی الارب ). شحم . (اقرب الموارد). ج ، أعسان . (منت...
عسن . [ ع ُس ُ ] (ع مص ) گواریدن آب و علف و درخوردن آن در ستور. (منتهی الارب ). گوارائی آب و علف و درخور آن برای ستور. (ناظم الاطباء). سو...
این واژه در زبان پهلوی به معنی آهن است و با همین معنی در زبان کردی هنوز گفته می شود.
آسْنَ (اوستایی) 1 ـ نزدیک، قریب، از نزدیک 2ـ ذات 3ـ استعداد مادرزادی
آسن . [ س ِ ] (ع ص ) طعم بگشته . (مهذب الاسماء). طعم بگردانیده . بگردیده . مزه و بوی گردانیده . طعم بگردیده . گشته . گندیده (آب ). آجن .
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.