عصر
نویسه گردانی:
ʽṢR
عصر. [ ع َ ] (ع مص ) فشار دادن ، و به دست خود فشوردن چیزی را. (از منتهی الارب ). افشردن انگور و زیتون و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). افشردن انگور و جز آن و شیره کردن . (دهار). فشردن و شیره کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ): عَصرَ العنب ؛ آب انگور را بیرون آورد. عصر الثوب ؛ آب آن لباس را بوسیله ٔ پیچاندن آن بیرون آورد. عصر الدمل ؛ چرک و ریم دمل را بیرون آورد. (از اقرب الموارد). فشردن .گرفتن آب میوه و جز آن را. (فرهنگ فارسی معین ). || بازداشتن . (منتهی الارب ). منع کردن . (از اقرب الموارد). || پناه گرفتن . و از آن جمله است گفته ٔ خداوندتعالی : «فیه یغاث الناس و فیه یعصرون » (قرآن 49/12)؛ یعنی نجات می یابند، و آن از عصرة است به معنی منجاة. (از منتهی الارب ). || رستن . (منتهی الارب ) (دهار). || دوشیدن شتر وجز آن . || عطیه دادن . (از منتهی الارب ): عصر فلاناً؛ او را عطیه داد. || به عرق آوردن : عصر الرکض ُ الفرس َ؛ دویدن اسب را عرقناک کرد. || خشک گردانیدن . (از اقرب الموارد). || حبس کردن . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || (اِمص ) فشارش . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اثر واژه ای عربی است و پارسی جایگزین آن دو واژه این است:
تیپِل (کردی: ته پل)
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است:
پَدا ویستاریک (پَدا= اثر؛ سنسکریت + ویستار از سنسکریت: ویستارینَ= تاریخ + پسوند پهلوی «یک»)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ملایمت اثر. [ م ُ ی َ / ی ِ م َ اَ ث َ ] (ص مرکب ) آنکه اثری ملایم دارد. نرم رفتار. خوش رفتار : ز سازگاری اهل ملایمت اثرش به عذرخواهی رگ رفته...
فردی ( حقیقی یا حقوقی ) که بر روی پروژه تاثیر ( مثبت یا منفی ) می گذارد.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.