اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عصل

نویسه گردانی: ʽṢL
عصل . [ ع َ ص َ ] (ع اِ) روده . (منتهی الارب ). مِعی ̍. (اقرب الموارد). عِصل . ج ، أعصال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به عِصل شود. || گیاه دفلی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خرزهره و دفلی . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) کژی و التواء درهر چیز. (از اقرب الموارد). کجی با صلابت . || کژی است در بن دم اسب که تا گوشت بالای ران رسیده باشد. (منتهی الارب ). خمیدگی و کژی در عسیب دم اسب که به کادة و فائله ٔ او برسد. (از اقرب الموارد). از عیوب سرشتی در اسب است و آن پیچش بن دم است آنچنانکه داخل آن که مویی ندارد آشکار شود. و بیش از آن را «کشف » گویند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 26). || کژی دندان و ساق . || (اِ) درختی است که به خوردن آن شتر را شکم روان شود. (منتهی الارب ). || رمل و ریگ کج و پیچیده . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اصل سنبل هندی . [ اَ ل ِ سُم ْ ب ُ ل ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصل السنبل الهندی شود.
عسل درخت زیتون . [ ع َ س َ ل ِ دِ رَ ت ِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عسل داود. عسل زیتون . رجوع به عسل داود شود.
اصل السوسن الابیض . [ اَ لُس ْ سو س َ نِل ْ اَب ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) بیخ سوسن سفید است و در سوسن خواهد آمد. (فهرست مخزن الادویه ). در سوسن مو...
اصل السنبل الهندی . [ اَ لُس ْ سُم ْ ب ُ لِل ْ هَِ ] (ع اِ مرکب ) دارشیشعان . (الفاظ الادویه ). رجوع به دارشیشعان شود.
اصل النیلوفر الهندی . [ اَ لُن ْ نی ف َ رِل ْ هَِ ] (ع اِ مرکب ) بیخ او سپید است . (تحفه ). بیخ او سپید است ، و گفته اند فلست است و فاغیه را نی...
اصل السوسن الاَّسمانجونی . [ اَ لُس ْ سو س َ نِل ْ ] (ع اِ مرکب ) بیخ سوسن آسمانگونی . و آسمانجونی معرب آسمانگونه ای است . در تحفه و هم در فه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ صفحه ۱۷ از ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.