عصید
نویسه گردانی:
ʽṢYD
عصید. [ ع َ ] (ع ص ) چیز پیچیده شده . معصود. (از اقرب الموارد). و رجوع به عُصود شود.
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اسید. [ اَ ] (اِخ ) ابن المشمس بن معاویة السعدی . تابعی است . (تاج العروس ).
اسید. [ اُ س َی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن ثعلبه ٔ انصاری . از اصحاب رسول . او در غزوه ٔ بدر در رکاب رسول (ص ) و در حرب صفین بخدمت علی بن ابی طالب (ع ...
اسید. [ اَ ] (اِخ ) ابن جاریةبن اسید الثقفی صحابی . (تاج العروس ). حلیف بنی زهرة که رسول (ص ) او را صد شتر داد. (امتاع الاسماع ج 1 ص 424).
اسید. [ ] (اِخ ) ابن جبلة السلیطی . وی در جنگ زرود الثانی که بین بنی یربوع و بنی تغلب درگرفت شرکت داشت . (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج ...
اسید. [ ] (اِخ ) ابن جعفر. وی در جنگ النفرات که بین بنی عامر و بنی عبس درگرفت شرکت داشت . (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 6 ص 6).
اسید. [ اُ س َ ] (اِخ )ابن حضیربن سماک بن عتیک اشهلی اوسی . کنیه ٔ او را ابویحیی و ابوالحصین و ابوعیسی و ابوعتیک و ابوعتیق گفته اند. صحابی ...
اسید. [ اُ س َ ] (اِخ ) ابن خدیج . صحابی است .
اسید. [ اَ ] (اِخ ) ابن ساعدة الانصاری . صحابی است . (تاج العروس ).
اسید. [ اُ س َ / اَ ] (اِخ ) ابن ساعدةبن عامر الانصاری الحارثی . صحابی است . (تاج العروس ).
اسید. [ اُ س َ / اَ ](اِخ ) ابن سعیة القرظی . صحابی است . (تاج العروس ).