اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عضر

نویسه گردانی: ʽḌR
عضر. [ ع َ ] (ع مص ) آشکار کردن و بر زبان آوردن کلمه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
آذر نام ایزد نگاهبان آتش است. در زبان پهلوی این نام به صورت آتور و در اوستا و فارسی باست آتر آمده‌است. ایزد آذر در کتاب اوستا به سبب اهمیت مقام پسر اه...
عذر مقبول . [ ع ُ رِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عذر پسندیده و موجه . (از آنندراج ).
عذر نهادن . [ ع ُ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) اعتذار. عذر آوردن . بهانه آوردن : و عاملی به حضرت خویشتن استدعا کرد صد عذر نهاد. (کلیله و دمنه )....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آتش جهنده که عبارت از برق باشد، چه گشسب به معنی جهنده بود و ملکی است موکل آتش. همچنین نام اتشکده ایست در بلخ بنا کرده گشتاسپ که اسکندر خراب کرد. سوا...
جشن آذر. [ ج َ ن ِ ذَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آذرجشن . آذرخُش . رجوع به آذرجشن و آذرخش در همین لغت نامه شود.
آذر خراد. [ ذَ رِ خ َرْرا ] (اِخ ) در چند موضع از فردوسی به نام این آذر برمیخوریم لیکن در فرهنگها ضبط نشده است : چنان دید در خواب کآتش پرست ...
آذر خرداد. [ ذَ رِ خ ُ ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ شیراز است و بعضی آن را آتشکده ٔ پنجم از هفت آتشکده ٔ بزرگ دانسته اند. و نام مَلَکی است که باعت...
آذر زردشت . [ ذَ رِ زَ دُ ] (اِخ ) آذَرِ زَرْدهُشْت . نام آتشکده ٔ هفتم از هفت آتشکده ٔ بزرگ پارسیان : پرستنده ٔ آذر زردهشت همی رفت با باژ و بَ...
آذر برزین . [ ذَ رِ ب َ ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ ششم است از هفت آتشکده ٔ ایرانیان و آن را یکی از خلفای زردشت ساخته است و گویند روزی کیخسرو سوا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۸ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.