اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عطار

نویسه گردانی: ʽṬAR
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) (ابوحمزه ٔ...) تابعی است . و رجوع به ابوحمزه ٔ عطار در همین لغت نامه و اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 141 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) اسماعیل بن عمربن نعمة، مکنی به ابوطاهر و مشهور به ابن شیب عطار. از ادیبان مصر متولد به سال 551 هَ. ق . وی در شناخ...
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ )احمدبن محمدبن علی حسنی بغدادی عطار. از فقیهان امامیه ٔ بغداد بود سپس به نجف اشرف منتقل شد و به سال 1215 هَ . ق ....
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) احمدبن عثمان بن علی جمال عطار احمدی ، مکنی به ابوالخیر. محدث و عالم به رجال . اصل او از هند است و به سال 1277 ه...
ابن عطار. [ اِ ن ُ ع َطْ طا ] (اِخ ) ابوعبداﷲ قرطبی . شاعر. اکثر عمر خویش بسیاحت بلاد گذرانیده و چندی در تونس بوده است .
ابن عطار. [ اِ ن ُ ع َطْ طا ] (اِخ ) ابوالقاسم . ادیب و شاعر اندلسی اشبیلی ، معاصر با فتح بن خاقان مؤلف قلائدالعقیان .
ابن عطار. [ اِ ن ُ ع َطْ طا ] (اِخ ) ابوالخیر مسیحی بن ابی البقا. طبیب نصرانی نیلی . او بزمان ناصر خلیفه ٔ عباسی میزیسته و طبیب مخصوص خلیفه ...
علی عطار. [ ع َ ی ِ ع َطْطا ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن داودبن سلمان بن سلیمان عطار دمشقی شافعی . در المختصر نووی لقب او علاءالدین و کنیه اش اب...
روح عطار. [ ح ِ ع َطْ طا ] (اِخ ) شیرازی . شاعر قرن هشتم هَ . ق . معاصر خواجه حافظ شیرازی متخلص به روح عطار، و گاه به «روح » تنها و گاه به ...
شیخ عطار. [ ش َ خ ِ ع َطْ طا ] (اِخ ) لقب فریدالدین ابوحامد محمدبن ابی بکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری . رجوع به عطار شود.
طاهر عطار.[ هَِ رِ ع َطْ ط ] (اِخ ) رجوع به طاهر مشهدی شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.