اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عفتان

نویسه گردانی: ʽFTAN
عفتان . [ ع ِ ف ِت ْ تا ] (ع ص ) مرد توانا فربه و پرگوشت و گرداندام . درشت خلقت زورمند. (از منتهی الارب ). بر وزن و معنی صفتان است ، و آن را با یاء نسبت نیز بکار برند مبالغه را وعِفتّانی گویند. و برخی آن را بصورت عِفْتان خوانده اند به معنی سخت و قوی و چابک . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عفتان . [ ع ِ ] (ع ص ) به معنی عِفِتّان است . (از اقرب الموارد). رجوع به عفتان شود.
عفطان . [ ع َ ف َ ] (ع مص ) تیز دادن بز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَفط. رجوع به عفط شود.
افتان . [ اُ ] (نف ، ق ) مقابل خیزان . (آنندراج ). در حال افتادن . که افتد. (یادداشت بخط مؤلف ).
افتان . [ اِ ] (ع مص ) بشگفت آوردن چیزی کسی را. || در فتنه انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بفتنه افکندن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر...
افتان افتان . [ اُ اُ ] (ق مرکب ) حرکت ورفتار بطور افتادگی و بطور آرامی . (ناظم الاطباء).
افتان خیزان . [ اُ ] (ق مرکب ) در حال افتادن وخاستن . روشی چون روش طیر یا وحشی به تیرخسته . راه رفتن بسان مست ازپادرآمده . افتان و خیزان ...
افتان و خیزان . [ اُ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) کنایه از آهسته و دیر به راه رفتن باشد. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). || کنایه ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.