اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عقب

نویسه گردانی: ʽQB
عقب . [ ع َ ] (ع مص ) پی پیچیدن بر کمان . (از منتهی الارب ). «عَقَب » و پی پیچیدن بر کمان و تیر و نیزه ، وآنها را در این صورت «معقوب » گویند. (از اقرب الموارد). پی بر جای پیچیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بر پاشنه ٔ کسی زدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بر پاشنه زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || خلیفه ٔ کسی شدن . (از منتهی الارب ). جانشین کسی شدن و پس از او آمدن . (از اقرب الموارد). از پی درآمدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). عُقوب . عاقبة. و رجوع به عقوب و عاقبة شود. || نکاح کردن بعد مردن ، یا طلاق کسی . || برگ سبز برآوردن بعد برگ خشک . (از منتهی الارب ). || عقب زیدا فی أهله ؛ زید را ستمکار دید و جانشین او شدبر خانواده اش . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
عقب افت-ادگی . [ ع َ ق َ اُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) پس ماندگی . دنبال افتادگی نسبت به دیگران . (فرهنگ فارسی دکترمعین ).
عقب ماندگی ذهنی. (عقب ماندگی + ذهنی) کُندی و یا توقف در رشد توانائی های هوشی یا عقلی؛ در اثر این کندی و یا توقف، شخص مبتلا توانائی های ذهنی یا هوشی هم...
اقب . [ اَ ق َب ب ] (ع ص ) باریک و لاغرمیان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، قُب ّ. گویند: خیل قب ؛ ای ضوامر. (منتهی الارب ) (ن...
عاقب . [ ق ِ ] (ع ص ، اِ) نائب مهتر و قائم مقام آن بعد از وی . (منتهی الارب ). || نائب و خلیفه ٔ پیشینیان در امر نیکو، و منه قول النبی (ص ...
عاقب . [ ق ِ ] (اِخ ) واپسین پیغامبران یعنی محمد (ص ). (مهذب الاسماء). نام پیغمبر مسلمانان . (اقرب الموارد).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.