اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عقبة

نویسه گردانی: ʽQB
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن علقمه ٔ بیرونی . محدث . رجوع به ابوعبدالرحمان (عقبةبن ...) شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
عقبة. [ ع َ ب َ ] (ع اِ) برگ سبز که پس برگ خشک برآید. || نوعی از جامه های نگارین هودج . (منتهی الارب ) عِقْبة. رجوع به عِقبة شود.
عقبة. [ ع َ ق َ ب َ ] (ع اِ) واحد عَقَب . (از اقرب الموارد). پی که از آن زه سازند و ریسمان تابند. ج ، عَقَب . (منتهی الارب ). و رجوع به عَقَب...
عقبة. [ ع َ ق َ ب َ ] (اِخ ) پز منی . (منتهی الارب ). عقبه ای است بین منی و مکه و فاصله ٔ آن تا مکه در حدود دو میل است . در آنجا مسجدی است ک...
عقبة. [ ع َ ق َ ب َ ] (اِخ )نام چند ناحیه است ، از آن جمله محله ای است در ماوراء نهر عیسی نزدیک دجله ٔ بغداد. (از معجم البلدان ).- عقبةالرکا...
عقبة. [ ع َ ق َ ب َ ] (اِخ )خلیج باریکی است در شمال بحر احمر و جنوب شرقی شبه جزیره ٔ سینا، که در انتهای آن یعنی شمالی ترین نقطه ٔ آن بندر ...
عقبة. [ ع ِ ب َ ] (ع اِ) جامه های نگارین هودج . (منتهی الارب ). عَقَبة. و رجوع به عقبة شود. || در ماه یک مرتبه کردن کاری را، گویند مایفعل ...
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن حارث بن عامر. صحابی است . رجوع به ابوسروعة شود.
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن حجاج سلولی . امیر و از اشراف بنی سلول بود. به سال 116 یا 117 هَ . ق . از جانب عبیداﷲبن حجاب امیر مصر در عهد هشام ...
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن حرام ، جدی است جاهلی از جذام از قحطانیة. فرزندان او در روزگار ابن خلدون (732 - 808 هَ . ق .) در بلاد کرک میزیستن...
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن خالد سکونی ، مشهور به مجدر. تابعی است . رجوع به ابومسعود (عقبةبن ...) شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.