اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عقبة

نویسه گردانی: ʽQB
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن علقه ٔ بیرونی . محدث . رجوع به ابویوسف (عقبةبن ...) شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن عمروبن ثعلبه ٔ انصاری بدری ، مکنی به ابومسعود. صحابی و از قبیله ٔخزرج بود. وی در غزوه ٔ عقبه و احد و مابعد آنها ...
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن عیسی . یکی از امرای آل ایوب است و او در یکی از جنگها اسیر نصاری گشت و وی را به اسارت به بیت المقدس بردند و د...
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن مغیره ٔ شیبانی راوی حدیث . رجوع به ابوالعلاء (عقبةبن ...) شود.
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن نافعبن عبدالقیس اموی قرشی فهری . از فاتحان و فرماندهان بزرگ در صدر اسلام وی در سال یکم پیش از هجرت متولد شد ...
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن وهب بن عقبة. محدث . رجوع به ابونعیم (عقبةبن ...) شود.
ام عقبة. [ اُم ْ م ِ ع َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) شپش بزرگ . (از المرصع). شپش . (آنندراج ). || دیگ . || مرغ خانگی . (از المرصع).
ام عقبة. [ اُم ْ م ِ ع ُ ب َ ] (اِخ ) زن غسان بن جهضم . به زیبایی و اخلاق حمیده مشهور بوده .رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 226 و در منثور ص 60 شو...
ام عقبة. [ اُم ْ م ِ ع َ ب َ] (اِخ ) نام زنی بوده که گویند خروسی داشته که بر اثر تربیت از صاحبش اطاعت می کرده است . (از المرصع).
عاقبة.[ ق ِ ب َ ] (ع اِ) پایان هر چیزی : و ﷲ عاقبة الامور. (قرآن 41/22). رجوع به عاقبت شود. || فرزند، یقال لیس له عاقبة؛ أی ولد. (منتهی...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: پسایند pasâyand (پارسی نو) **** فانکو آدینات 09163657861
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.