اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عقیقی

نویسه گردانی: ʽQYQY
عقیقی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عقیق . عقیقین . (فرهنگ فارسی معین ) :
خود هنوزت پسته ٔ خندان عقیقی نقطه ای است
باش تا گردش قضا پرگار مینائی کشد.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
عقیقی . [ ع َ ] (اِخ ) علی بن احمدبن علی . از علمای امامیه در قرن سوم هجری . رجوع به علی عقیقی شود.
علی عقیقی . [ع َ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن محمدبن جعفربن عبداﷲ ۞ بن حسین بن علی بن ابی طالب . مکنی به ابوالحسن و مشهور به شریف ...
اشک عقیقی . [ اَ ک ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ).
جزع عقیقی . [ ج َ ع ِ ع َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگ قیمتی که مانند عقیق وجزع میباشد بدین معنی که صفات هر دو در آن جمع است و در یهودیه ...
حسن عقیقی . [ ح َ س َ ن ِ ع َ ] (اِخ ) یکی از مدعیان خلافت از خاندان علویان زیدی در طبرستان و معاصر و مخالف حسن بن زید بود و بدست او کشته ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.