عل
نویسه گردانی:
ʽL
عل . [ ع َل ل ] (ع ص ، اِ) کنه ٔ لاغر. || کنه ٔ فربه . از اضداد است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مرد کلان سال و حقیر و نزار. (منتهی الارب ). || ریزه اندام از هر چیزی . || تکه ٔ بزرگ جثه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مرد که صحبت زنان ، و محادثت با آنها را دوست دارد. (منتهی الارب ). || آنکه زنان را بسیار دیدار کند. (اقرب الموارد). || آنکه پوستش از بیماری ترنجیده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، أعلال . || آنکه نیکی و خوبی ندارد. (ذیل اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
آلِ مأمون یا مأمونیان دودمانی ایرانینژاد بودند که کوتاه زمانی بر خوارزم فرمان راندند. دورهٔ زمامداری آنان از ۳۸۵ هجری قمری/۹۹۵ میلادی تا ۴۰۸ هجری/۱۰...
شاخه آل ابوشهباز. [ خ ِ ل ِ اَ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ام الفخر، بخش شادگان ، شهرستان خرمشهر، واقع در 8 هزارگزی شمال خاوری شادگان . راه ات...
حَسَنوِیهیان، حَسَنویان یا آل حَسَنوَیه یا آل حَسَنویِه (۳۴۸–۴۰۵ق) خاندان کردان برزیکانی شیعه از سلسلههای نیمهٔ باختری ایران که در سده ۴ق/۱۰م در کوه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.