علاءالدین 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLAʼʼLDYN 
    
							
    
								
        علاءالدین . [ ع َ ئُدْ دی  ] (اِخ ) ابن  ملیک  حموی ، نام  او علی بن محمدبن  عبداﷲ. از شعرای  عرب  است  که  در حماة متولد شد و ادب  را نزد فخر عثمان  آموخت . دیوان  النفحات  الادبیة من  الریاضة الحمویة از آثار اوست . تولد او بسال  840 هَ .ق . و وفاتش  بسال  917 است  و در باب  قرادیس  در دمشق  دفن  گردید. (از معجم  المطبوعات  ج 1 ستون  253).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        علاءالدین  خلجی . [ ع َ ئُدْ دی  ن ِ خ َ ل َ ] (اِخ ) مردان .سومین  تن  از حکام  بنگاله  که  از 605 تا 608 هَ . ق . حکومت  کرد. وی  بفرمان  قطب الدین ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاءالدین  سعدی . [ ع َ ئُدْ دی  ن ِ س َ ] (اِخ ) علی بن  قاضی . رجوع  به  علی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاءالدین  سعدی . [ ع َ ئُدْ دی  ن ِ س َ ] (اِخ ) علی بن  محمد. رجوع  به  علی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاءالدین  شیخی . [ ع َ ئُدْ دی  ن ِ ش َ ] (اِخ ) علی بن  محمد بغدادی . رجوع  به  علی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاءالدین  آمدی . [ ع َ ئُدْ دی  ن ِ م ِ ] (اِخ ) علی بن  احمد. رجوع  به  علی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چراغ  علاءالدین . [ چ َ / چ ِ غ ِ ع َ ئِدْ دی  ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) چراغی  که  علاءالدین  پهلوان  یکی  از داستانهای  هزارویکشب  با آن  چراغ  سح...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صاحب  علاءالدین . [ ح ِ ع َ ئُدْ دی  ] (اِخ ) رجوع  به  عطاملک  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاءالدین  اسود. [ ع َ ئُدْ دی  ن ِ اَس ْ وَ] (اِخ ) علی بن  عمر. از علمای  حنفیه ٔ اواخر قرن  هفتم هجری  است  که  به  «قره خواجه » معروف  است ، و از ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاءالدین  باجی . [ ع َ ئُدْ دی  ن ِ ] (اِخ )علی بن  محمد شافعی . رجوع  به  علی بن  محمد شافعی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاءالدین  بحری . [ ع َ ئُدْ دی  ن ِ ب َ ] (اِخ ) علی  منصور. بیست وهفتمین  تن  از ممالیک  بحری  که  از 778 تا 783 هَ . ق . حکومت  کرد. (طبقات  سلاطین...