اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علث

نویسه گردانی: ʽLṮ
علث . [ ع َ ل َ ] (ع مص ) بسختی جنگیدن و کارزار کردن . (از اقرب الموارد). || ملازمت بر کارزار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گرفتن برای از هم دریدن . (از اقرب الموارد). || (اِ) سختی کارزار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آنچه با گندم و جو مخلوط شده است و باید آن را بیرون افکند. (از اقرب الموارد). || گندمی که با جو مخلوط شده باشد. (از المنجد). || طعامی که با جو مخلوط باشد. (از ذیل اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
الس . [ اُ ] (اِخ ) این نام را در قرای میان رودبار رشت به ممرز (آمل ) دهند. رجوع به ممرز شود.
الص . [ اَ ل َص ص ] (ع ص ) ناگشاده دندان . (مصادر زوزنی )(مهذب الاسماء). ناگشاده دندان و آنکه هر دو دوش وی نزدیک باشد بگوش . (تاج المصادر بیه...
OLOS ، اُلُس٘ در لهجه پارسی غور به معنی، مردم ،است.اُرُز٘ هم تلفظ می شود که بمعنای مردم است . در لهجه پارسی غور (،و پ ف)، .(ل ر،) زس، (ق ک خ ،)،(گ غ ...
الس، یا هالیس، قِزِل ایرماق (سرخ رود)، بزرگ‌ترین رود آسیای صغیر به درازای 182‘1 کم‍. در وجه تسمیۀ آن گفته‌اند که چون بارانهای سخت، خاک سرخ منطقه‌ای را...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.