اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علفه

نویسه گردانی: ʽLFH
علفه . [ ع َ ل َ ف َ / ف ِ ] (از ع ، اِ) آنچه پادشاهان برای پذیرائی سُفَرا و لوازم نگاه داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند. (حاشیه ٔ چهارمقاله ٔ عروضی ص 19 از ذیل قوامیس عرب از دزی ) : خوارزمشاه خواجه حسین میکال را بجای نیک فرودآورد و علفه ٔ شگرف فرمود. (چهارمقاله ص 119).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
آلفه . [ ل ِ ف َ ] (ع ص ) تأنیث آلف . خوگر. خوگیرنده . ج ، آلفات ، اوالف .
علفة. [ ع ُل ْ ل َ ف َ ] (ع اِ) یک دانه از میوه ٔ علّف که میوه ٔ طلح است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
الفة. [ اُ ف َ ] (ع مص ) الف گرفتن . (مصادر زوزنی ). انس گرفتن و دوستی با کسی . (از اقرب الموارد). اِلف . اُلفَت . || خوگر شدن و عادت کردن ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.