علق
نویسه گردانی:
ʽLQ
علق . [ ع َ ] (ع مص ) دشنام و ناسزا دادن . (از اقرب الموارد). || آزردن به زبان . || چریدن شتر سرهای درختان را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مکیدن انگشت . (از اقرب الموارد). || چسبیدن زالو در حلق شخص (فعل آن مجهول بکار میرود). (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) بهترین هر چیزی . || انبان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || خنور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درختی که بدان پوست پیرایند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دشنام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شکافی که از جالباسی و امثال آن در لباس پیدا میشود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
الپ الغ. [ اَ اُ ل ُ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) کلمه ٔ مرکب است بمعنی دلیر و بزرگ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). الب الغ. رجوع به اَلب و اُلغ...
الغ نویان . [ اُ ل ُ ] (اِخ ) رجوع به ماده ٔ بعدی شود.
الغ توقتمور. [ اُ ل ُ ت َ ] (اِخ ) یکی از امرای توغلقتمور. رجوع به توغلقتمور و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 398 شود.