 
        
            علهی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLHY 
    
							
    
								
        علهی . [ ع َ ها ] (ع  ص ) مؤنث  عَلهان . رجوع  به  علهان  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        الحی . [ اَ ] (ع  اِ) اَلح . ج ِ لَحْی . (از اقرب  الموارد). رجوع  به  لحی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الهی بک . [ اِ لا ب ِ ] (اِخ ) یکی  از بیگهای  کردستان  و از جمله ٔ شاعران  بود. بسبب  جرمهایی  که  مرتکب  شده  بود به  امر یاوز سلطان سلیم  اعدام  گر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عدل الهی، از صفات خداوند متعال به معنای دادگری در افعال و تنزّه از فعل قبیح. عدل در نظام تکوین و تشریع دارای جایگاه ویژهای است و انسان بر اساس فطرت خ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گز الهی . [ گ َ ] (اِ) گزاکبری  و آن  چهل  و یک  انگشت  است . (آنندراج ) (غیاث ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فتح الهی . [ ف َ اِ لا ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  نهارجانات  بخش  حومه ٔ شهرستان  بیرجند، که  در 47 هزارگزی  جنوب  خاوری  بیرجند قرار دارد. دامنه ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آب  الهی . [ ب ِ اِ لا هی ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) آب  محض  و خالص  از نباتی .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الهی پناه . [ اِ لا پ َ ] (ص  مرکب ) کسی  که  عالم  علم  حکمت الهی  باشد، و الهی  نام  فنی  است  از سه  فن  حکمت  یعنی  طبیعی ، ریاضی  و الهی . (از غی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الهی  قمی . [ اِ لا ی ِ ق ُ ] (اِخ ) رجوع  به  الهی  کاشانی  شود.